خلاصه قسمت دوم سریال اولین عشق پرنس (پارت ۲)

 خوب برین ادامه مطالب دیگه  

 

 



بعدش گون هی و باباش توی اتاق نشستن و بابائه میگه:اینجا آمریکاست؟ اینجا کتابخونه است؟ 

-گون هی:متاسفم بابا دوستام ترتیب دادند 

-بابا:ساکت باش .ابله سرکش. 

-گون هی:فردا اول صبح برمیگردم  

-بابا:دلیلی برای برگشتنت به دانشگاه نیست.فردا با من برمیگردی کره. 

-گون هی:باباَمن باید فارغ التحصیل بشم فقط دو ترم مونده. 

-بابا:کسی که خیلی علاقه داره فارق التحصیل بشه َاینجا برای خودش میگرده؟ 

-گون هی:متاسفم.دیگه این اتفاق نمیفته.پدر اجازه بدید برگردم.لطفا! 

بابائه هم میاد میگه باشه ولی فردا باید برگردی امریکا و اگر بازم تکرار بشه باید کالج رو فراموش کنی 

 

 

فردا صبحش یوبین از یه سو خداحافظی می کنه که بره فرودگاه و برگرده کره که گون هی میاد بیرون و درحالیکه داره باباشو بدرقه میکنه یه نگاه مظلومانه به یوبین نگاه میکنه و یوبین بهش محل نمیزاره و سوار تاکسی میشه و میره.بابائه هم از طرف دیگه میخواد سوار ماشین بشه که بره که به گون هی میگه وقتی رسیدی امریکا به من زنگ بزن گون هی هم میگه چشم. 

بعدش هم گون هی سوار ماشین میشه که هی می ببره فرودگاه تا اون هم بره کره که گون هی توی راه بهش میگه بیا بریم بالی و هی می میگه اگه بابات بفهمه چی و گون هی میگه بابام نمیفهمه و اونا قرار میشه که برن بالی(یه جزیره با صفا و قشنگه)  ولی توی راه گون هی یوبین رو توی تاکسی میبینه وهمه ی حواسش میره سمت یوبین ولی به خودش میاد و از ماشین یوبین سبقت میگیره. 

 

بعدش که یوبین میرسه خونش مامانه کلی دعواش میکنه و یوبین هم کلی معذرت خواهی میکنه و یوبین به مامانه میگه که اون پسره هم سر قرار نیومده بود که مامانه میگه مگه میشه که نیومده باشه ؟پس بخاطر همینه که دیگه زنگ نزدن؟ 

همون موقع هم بتمن (که همون خواستگار یوبینه و یوبین خبر نداره)داره منشیش رو اخرج میکنه(این پسره خیلی خشنه!) 

یوبین هم میره سانویچ فروشی و ساندویچ برای بتمن درست میکنه و میاد داخل اتاق منشی و میبینه کسی نیست که یکدفعه بتمن میاد داخل و به یوبین میگه با کسی کار دارین که یوبین هم کلی خجالت کشیده و میاد ساندویچ ها رو میده به بتمن و بتمن هم بهش میگه روز خوبی داشته باشید که یوبین قند تو دلش آب میشه!ووقتی بتمن میره داخل اتاقش یوبین به خودش میگه صداش هم قشنگه(بدبخت عاشق شده دیگه!) 

 

   

بعدش یوبین که از اتاق منشی خارج میشه میبینه یکی از دوستاش(توی این شرکت کار میکنه)داره در به در دنبال منشی میگرده که برای مصاحبه بیاد ولی کسی پیدا نمیشه و یوبین میگه من میتونم برای مصاحبه بیام که دوستش میگه باید سابقه کار در شرکت داشته باشی و یوبین هم میگه خوب من ندارم که دوستش میگه پس نمیتونی برای مصاحبه اسم بنویسی و یوبین هم ناراحت و دلشکسته از شرکت میاد بیرون(کشور پیشرفته به این میگن !حتی منشی هم باید سابقه کار داشته باشه!) 

از اون طرف هم بتمن(ازاین به بعد به جای اینکه بگم بتمن میگم سونگ هیون)میره خونه و کلی مامانه بهش میپره و میگه چرا سر قرار نرفتی و کلی منو شرمنده کردی و چا هم از همه جا بی خبر چایی تو حلقش گیر میکنه و میگه اون گفت که من سر قرار نرفتم؟ومامانه میگه حالا اشکالی نداره برای چهارشنبه دوباره برات یه قرار ملاقات گذاشتم و ایندفعه دیگه یادت نره و سونگ هیون هم میگه باشه. 

از طرف دیگه هم پرنس داستانمون داره دوست د خ ت رش توی بالی کلی حال میکنه و میاد به بابائه زنگ میزنه و به دروغ میگه من رسیدم امریکا و بابائه هم که دیگه به پسرش اعتماد نداره یکی از افرادش رو مسئول این میکنه تا شخصا بره و ببینه که گون هی رفته امریکا یا نه(عجب بابای زرنگی!)

 

فرداش دوباره یوبین میره شرکت سونگ هیون تا ساندویچ هارو بده که میبینه دوستش دربه در دنبال منشی هستش که یکدفعه ای دوستش میاد و میگه تو برای مصابحه میخوای شرکت کنی؟که یوبین میگه من که سابقه ندارم که دوستش میگه از الکی بگو توی یک شرکت 2 سال کار کردی و یوبین اول نمیخواست قبول کنه ولی با اصرار دوستش مجبور شد قبول کنه.میره خونه و کلی تیپ میزنه و میاد برای مصاحبه . 

وارد اتاق سونگ هیون میشه  

و سونگ هیون میگه بفرمایید و بوبین روی صندلی میشینه و خودشو معرفی میکنه که سونگ هیون اسم یوبین که میشنوه یکم تعجب میکنه که در ادامه ی خلاصه می فهمین تعجبش برای چیه.  

سونگ هیون:خانم کیم یوبین؟ 

-یوبین:بله 

-سونگ هیون:تخصص شما تفریح و سرگرمیه؟ 

-یوبین:بله من توی کلاسم اول بودم و اجازه ویژه دارم. 

-سونگ هیون:چطور توی شرکت دینگ وانگ کار گرفتید؟ 

یوبین که بریده بریده حرف میزنه میگه:خب استادم منو توصیه کرد(میگن دروغ دروغ میاره ها!) 

-سونگ هیون:معمولا اینطوری حرف میزنید؟ 

-یوبین:اصلا.من خیلی مشتاقم.من سخت کار میکنم و مسئولیت هر کاری که میکنم بر عهده میگیرم. 

-سونگ هیون:دینگ وانگ توی چه صنعتی کار میکنه؟ 

یوبین هم که دستپاچه شده میگه خب...فکر میکنم اونا...توی صنعت کامپیوتر کار میکنند. 

سونگ هیون:خب دقیق تر بگو 

-یوبین:خب...متاسفم...من قبلا هیچوقت به عنوان منشی کار نکردم اما اگر منو استخدام کنید بهترین تلاشم رو میکنم.که در این حین سونگ هیون برگه معرفی(رزروه)یوبین رو مچاله میکنه و به یوبین میگه:میتونی رزروه رو جعل کنی...اما نمی تونی تجربه جعل کنی...حالا برو بیرون.یوبین هم با حالت شرمندگی میزاره و از اتاق میره بیرون. 

بعدش هم میره مغزه تا یه چیزی بخوره و توی مغازه هم هی با خودش کلنجار میره که چرا برای مصاحبه رفته و بعدش هم میره رستوران سر قرارش با خواستگارش(یا همون سونگ هیون) 

توی رستوران که نشسته میبینه بتمن داره میاد داخل رستوران و یوبین خودشو از اون مخفی میکنه و بعدش یواشکی میره پشت دیوار و به خواستگاره زنگ میزنه و میگه شما کجایید من توی رستورانم که یکدفعه ای سونگ هیون میاد پشتش و میگه منم توی رستورانم که یوبین برمیگرده و سونگ هیون رو میبینه کلی شوکه میشه! 

 

 

 

بعدش هم اینا دو تا روی میز نشستن و یوبین از فرط شرمندگی همش سر به زیره که سونگ هیون  سر صحبت رو باز میکنه و میگه من همون اول که اومدی برای مصاحبه از روی اسمت شناختمت(بچه زرنگه دیگه!)که یوبین با لبخند میگه:شناختید؟...خب...سرگرمی شما چیه؟ 

که سونگ هیون میگه:حتما گردنت خیلی درد میکنه .بزاریمش برای یه روز دیگه و میزاره میره و یوبین هم از جاش بلند میشه و بهش ادای احترام میکنه و میگه باعث افتخار بود که با شما قرار داشتم و سونگ هیون هم یک لحظه وایمیسه ولی دیگه به یوبین محل نمیزاره و میره ویوبین هم خودشو سرزنش میکنه و میگه اگر به مصاحبه نرفته بودم الان من و بتمن... 

 

بعدش نشون میده که همون جلوی در رستورانه به سونگ هیون زنگ میزنن و یه قرار شام خانوادگی میزارن و سونگ هیون هم مجبوره با کسی که مثلا زنشه بره به این قرار که میاد و یوبین میره و توی ماشین هم کلی سونگ هیون بهش میگه اصلا حرف نزنه ویوبین هم قبول میکنه. 

توی رستوران هم یوبین داشت راه میرفت که یکدفعه ای پاش پیچ میخوره و داشت میفتاد که سونگ هیون میاد میگیرتش تا نیفته و یوبین هم ازش تشکر میکنه و بعدش که سونگ هیون میره یوبین لوپ هاشو میگیره و میگه یخ کردم(از خجالته!) 

توی رستوران هم داشتن با هم درباره ی فروش تلفن های سونگ هیون حرف میزدن که طرف حاظر نبود گوشی های سونگ هیونو بخره و میگفت اینا استحکام ندارن که یوبین میاد و میگه این گوشی رو شما زیر پاتون هم له کنید باز کار میکنه و کوشی رو میکوبونه به میز ولی بعدش سونگ هیون گوشی رو ازش میگیره و با پا زیر پاش له میکنه ولی بازم گوشیه کار میکنه و طرف هم کلی هنگ میکنه و میاد تا گوشی های سونگ هیون رو بخره 

وقتی شام تموم شد یوبین و سونگ هیون ا رستوران خارج میشن که سونگ هیون یوبین رو صدا میکنه و بهش میگه چهارشنبه سر کار میبینمتون. 

 

 

خوب دیگه این قسمتش هم تموم شد منتظر بقیش بمونین.