خلاصه قسمت اول سریال اولین عشق پرنس(پارت۲)

سلام ببخشید دیر اومدم داشتم دنبال نرم افزار میگشتم که عکس های فیلم هم براتون بزارم خوب برین ادامه مطالب و خلاصه رو بخونین

هیچی دیگه یوبین سوار هواپیما میشه و میره ژاپن 

بعدش هم با قطار میره ساهورو که در انجا دوستش منتظرشو و با اون میره پاتوق که در اونجا برای ورود مهمان ها دست میزنند(حالا هر مهمونی!اونها مثلا میخوان پاچه خواری کنن)که در حین اینکه یوبین میادش بلافاصله در همان لحظه مهمان دیگه ای وارد میشه که همه میرن تا به اون خوش امد بگن و یوبین از یه سو میپرسه اون کیه ویه سو میگه اون پرنس پاتوقه (یعنی پسر رئیس پاتوق هستش و اسمش هم چویی گون هی هستش. 

بعدش گون هی میره داخل اتاقش و اونجا دوست د خ ت رش اونجاست که یه هنر پیشه معروفه(البته در فیلم)اینم عکسش: 

 

بعدش باباش بهش زنگ میزنه و اون به دروغ به باباش میگه که در کتابخانه ی مدرسه اش در امریکاست در صورتی که در ژاپن بودش و باباش هم باور میکنه و تولدش رو بهش تبریک میگه 

 

بعدش گون هی و دوستش جینهو(البته دوست پ س رش)و از طرفی هم یوبین و دوستش یه سو میرن اسکی سواری که در این حین گون هی از دوستش جینهو جدا میشه چون جینهو داشت با دخترا ل اس میزد! 

از اون طرف هم یه سو و یوبین داشتن یه گوشه از پیست برف بازی میکردن که یوبین یه گلوله برف برمیداره و ازقضای روزگار هم همون موقع گون هی داشت از اونجا رد میشد که یوبین میزنه تو صورت گون هی بیچاره (البته از قصد نبودش ها) 

 

گون هی:چته؟لعنتی!... 

یوبین هم که از خجالت خشکش زده بود نمی تونست چیزی بگه که یه سو میاد وسط و میگه:سلام.آقا.خیلی متاسفم 

گون هی هم به یوبین نگاه میکنه و میگه:احمق!... 

بعدش گون هی میاد که پاشه که یکدغعه میفته زمین و کلی ضایع میشه و میره 

بعدش یوبین و یه سو به گون هی میخندن(البته وقتی اون رفت) 

-یوبین:داشتم برات هدف میگرفتم 

-یه سو:هیچ میدونی اون کی بود؟اون پرنس بود. 

-یوبین:پرنس بود؟ 

-یه سو:آره 

یوبین هم کلی میترسه و میگه بیا از اینجا بریم. 

بعدش یه سو و یوبین داشتن اسکی میکردن که یهو یوبین میفته رو زمین و جینهو میره کمکش و به یوبین کمک میکنه که پاشه و به ژاپنی ازش میپرسه خوبه و یوبین هم به ژاپنی بهش میگه خوبم.بعدش یوبین میره پیش یه سو و بهش میگه من شبیه ژاپنی ها هستم و یه سو میگه برای چی و یوبین میگه باید شبیه ژاپنی هل باشم چون اون پسره با من ژاپنی حرف زد!بعدش نشون میده گون هی و دوست د خ ت رش(هایمی) دارن نوشیدنی میخورن که جینهو میاد و به گون هی میگه یه دختر ژاپنی هستش که خیلی خوشگله و من دوست دارم که توی مهمونی باشه و گون هی هم میگه خوب دعوتش کن 

بعدش نشون میده که یه سو و یوبین دارن توی استخر ابگرم گرم میشن که یه هو جینهو میاد و میگه: عصر بخیر(به ژاپنی) 

-یوبین:عصر بخیر(البته به ژاپنی) 

-یه سو:سلام(به کره ای) 

-جینهو:کره ای هستی؟ 

-یه سو:بله.راهنمای اینجا هستم 

-جینهو:اوه راهنما.اون خانم چی؟ 

-یه سو:دوست منه. یه دوست ژاپنی! 

-جینهو:صحیح.نوشیدنی میل دارین؟ 

یه سو:بله ممنون 

-جینهو:خوب اسم دوستت چیه؟ 

-یه سو:آساکو 

-جینهو:بیا مهمونی .با دوستت . باشه؟ 

-یه سو:باشه 

 

بعدش یوبین از اینکه به مهمونی بره خوشش نمیاد چون در تمام مهمونی باید وانمود کنه که ژاپنی هستش اما یه سو اخرش راضیش میکنه واونا قرار میشه که برن به مهمونی. 

فردا صبحش یه سو ویوبین میرن برای خرید که یه سو یه لباس محلی ژاپنی برای یوبین میخره و میبرتش ارایشگاه تا یوبین رو ارایش کنن (اینم عکسش) 

 

خوب اونا میرن به مهمونی وجینهو اساکو رو به گون هی معرفی میکنه و بعدش هم یوبین به زبان ژاپنی تولد گون هی رو بهش تبریک میگه(جونور خوب بلده نقش بازی کنه!) 

بعدش  همه داشتن میرقصیدن که یوبین بیچاره یه گوشه وایساده بود و داشت رقصیدن دیگران رو نگاه میکرد که یه پسره میاد و بهش میگه که باهاش برقصه که یوبین مخالفت میکنه ولی پسره به یوبین میگه فقط چند لحظه .اما پسره دست بردار نبود که یوبین با رقصیدنش پسره رو میاره نزدیک استخر و میندازتش توی استخر که یوبین میاد و از یارو معذرت خواهی میکنه که گون هی از این کار یوبین(یا همون اساکو)خوشش میاد و کلی ذوق میکنه 

بعدش نشون میده که بوبین داره پاش رو ماساژ میده که یکدفعه ای میبینه به خاطر انگشترش انگشتش باد کرده که میاد انگشترش رو دربیاره که انگشترش میفته زمین و میفته جلوی پای گون هی و گون هی هم میاد و انگشتر هرو میکنه توی دست یوبین و بهش میگه که جذابه 

 

بعدش دوست دخ تر گون هی میادش و گون هی هم که نمیخواد اونو ببینه دست یوبین رو میگیره و یه گوشه میرن قایم میشن(اینم عکسش) 

گون هی یوبین رو با خودش میبره توی تلکابین و از اونجا هم اتش بازی راه میندازن که هر دوشون کلی حال میکنن 

 

اخرش هم گون هی که یه پسر دخ تر بازه از دوستش که ژاپنی بلده میخواد به یوبینبگه که باهاش بخوابه و یوبین بیچاره هم که هیچی از صحبت های یارو نفهمیده قبول میکنه. 

شب که یوبین میخواست بخوابه میبینه یکی در میزنه و میره ببینه که کیه که یکدغعه گون هی که مسسسسسست کرده بود میاد داخل اتاق یوبین و اونو بوسسسش میکنه! بعدش میفته روی تخت یوبین و میخوابه 

 

ویوبین بیچاره هم روی صندلی میخوابه 

صبح که میشه گون هی میگه هیچی یادش نیست و مقداری پول به یوبین میده و میره (که یوبین خیلی عصبانی میشه و پولهارو مچاله میکنه 

بعدش رستوران رو نشون میده که یکدفعه ای یوبین میاد سر میز گون هی و دوستاش وبه گون هی میگه:هی ابله!تو دیشب افتضاح بودی!(البته به کره ای) 

-گون هی:تو کره ای هستی؟ 

-یوبین:بله توی کره بدنیا اومدم!نمیدونستی تشخیص بدی احمق؟(البته با عصبانیت پول ها رو پرت میکنه توی صورت گون هی) 

-گون هی هم با عصبانیت میگه:هیییییییییییییییییییییییییی! 

 

از اینکه خلاصه رو خوندید ممنونم منتظر بقیه قسمت ها هم باشید نظراتتون رو حتما بهم بگید خلاصه قسمت اول تموم شد احتمالا پس فردا خلاصه قسمت ۲ رو براتون میزارم . 

خداحافظ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد