ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
ادامه مطالب یادتون نره...
این قسمت :
دیدار دوباره
یوری توی درمانگاه به خاطر دیر رسیدن تنبیه میشه و باید چهارساعت اضافه تر سر پستش بمونه تا حسابی ادب بشه(بیچاره)...........
از اون طرف هم سونگ مین توی اتاقش بود و داشت با مامانش تلفنی حرف میزد و به مامانش میگفت من با این ازدواج موافق نیستم و از اون خوشم نمیاد که یکدفعه ای با عصبانیت تلفن رو قطع کرد و در همون لحظه هم راننده اش وارد اتاق میشه و میگه درباره ی اون دختری که گفتینتحقیق کردم......یوری هم که خوشحال شده بود گفت خوب ادامه بده :
و اونم میگه که اسمش کیم یوری هستش و متولد کره است و قراره 4 ترم دانشگاهشیش رو توی امریکا ادامه تحصیل بده و 2سال دیگه درسش تمومه و از خانواده ی متوسطی هستش و تنها فرزند خانواده است و 23سالشه و الان هم در درمانگاه مشغول کار هستش...و در خیابان....زندگی میکنه...
که سونگ مین به طرف میگه خوبه کارتو خوب انجام دادی ...ادرس درمانگاه و خونه اش رو بنویس بزار روی میزم و بعدش میتونی بری،خودش هم بلند میشه و میره بقل پنجره و به یوری فکر میکنه...
فردا صبحش یوری به زور از خواب بیدار میشه تا بره دانشگاه و توی دانشگاه هم اصلا حوصله ی درس و معلم رو نداشت و بالاخره تصمیم میگیره که بره خونه وبگیره بخوابه تا خستگیش از بین بره ،همینطور داشت نزدیک ماشینش میشد و هوا هم بارونی بود و باران شدیدی هم داشت میبارد که یکدفعه ای دید که بارونی روی سرش نمیاد که سرشو بلند میکنه و میبینه یه چتر بالای سرش هست و بر میگرده تا ببینه کی این چتر رو براش گرفته که یکدفعه ای میبینه پسر دیروزی هست و تعجب میکنه و با عصبانیت میگه تو؟؟؟؟؟؟؟!!!!و سونگ مین هم یه لبخند ملیح میزنه ...........
خوب این قسمتش هم تمومید امیدوارم خوشتون اومده باشه