ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
برین ادامه مطالب و این قسمت داستان رو بخونین.
قسمت چهارم:
بعد
از کلاس لی مین هوبه یوبین میگه 2 ساعت دیگه میام دنبالت که بریم
بیرون.یوبین هم که قند تو دلش آب شده خوشحال میشه و میگه منتظرتم و هر کدوم
راه خودشونو میرن.لی مین هو میره قصر و جینهو رو صدا میکنه تا بیاد توی
اتاقش ،وقتی جینهو میاد توی اتاقش لی مین هو میپره بقلش وبهش میگه امروز
قراره باهاش برم بیرون و جینهو هم کلی خوشحال میشه و لی مین هو به جینهو
میگه مراقب باش بابام چیزی نفهمه و جینهو هم قبول میکنه و میره.لی مین هو
هم یه لباس اسپرت می پوشه و یه عینک به چشاش میزنه و یه کلاه هم میزلره روی
سرش تا کسی اونو نشناسه و به سمت خونه ی یوبین حرکت میکنه .از اون طرف هم
یوبین خوشگل ترین لباسشو میپوشه و منتظر لی مین هو میمونه.از اون طرف هم
مامانه یوبین بهش میگه بهتره به این قرار نری که یوبین میگه اتفاقی نمیفته و
میاد که بیشتر حرف بزنه که یکدفعه ای زنگ در خونش زده میشه و یوبین میره
مامانشو بقل میکنه و ازش خداحافظی میکنه و میره بیرون.لی مین هو میاددر
ماشین رو برای یوبین باز میکنه ویوبین هم سوار ماشین میشه و لی مین هو هم
از اون طرف سوار ماشین میشه و لی مین هو یوبین رو میبره به بهترین رستوران
شهر و داخل رستوران میشن و یوبین به لی مین هو میگه خوب تغییر چهره دادی
ها!و لی مین هو هم میگه ما اینیم دیگه.سر میز که یوبین میخواد بشینه لی مین هو سریع میره صندلی رو برای یوبین درست میکنه ویوبین هم کلی خجالت میکشه
شامشونو
میخورن و بعدش لی مین هو یوبین رو میبره توی یه پارک و اونها دوتا روی یه
صندلی میشینن.یوبین به لی مین هو میگه اصلا فکر نمی کردم اینقدر ادم خوبی
باشی و فکر میکردم که خیلی مغروری ولی حالا کاملا نظرم درباره ات عوض شده و
لی مین هو هم میگه من با کسی که ازش خوشم بیاد وبرام عزیز باشه همیشه خوب
رفتار میکنم و بلند میشه و جلوی یوبین روی زمین میشینه و صورتشو برای بوس
کردن یوبین میاره جلو و یوبین هم چشم هاشو میبنده و اون ها همدیگه رو بوس
میکنن که در همون حین گوشی لی مین هو زنگ میخوره و لی مین هو وسط بوسش میاد
گوشی رو جواب میده و جینهو به لی مین هو میگه باید زودتر بیای قصر حال
گااول اصلا خوب نیست .ولی مین هو هم میگه براش دکتر بیارین به من چه.که
جینهو میگه گااول خودکشی کرده که گوشی از دست لی مین هو میفته زمین
لی
مین هو دست و پاشو گم میکنه و به یوبین میگه من باید سریعا برگردم قصر که
یوبین میگه برای چی؟چی شده؟که لی مین هو میگه گااول خودکشی کرده و الان
حالش بده باید برم پیشش و یوبین هم میگه باشه و دم در خونش از ماشین پیاده
میشه و به لی مین هو میگه امروز خیلی بهم خوش گذشت ازت ممنونم و پیاده میشه
و منتظر وایمیسه تا لی مین هو بره بعدش بره داخل خونه و وقتی لی مین هو
داشت از کوچه خارج میشدیوبین از خودش میپرسه خیلی باید دوستش داشته باشه که
اینقدر نگرانه؟!بعد به خودش میگه:نه ...نه..اون به خاطر اینکه دختر عموشه
بهش اهمیت میده و با چهره نگران میره داخل خونه و یکراست میره توی اتاقش و
به اتفاقاتی که امروز بینشون افتاد فکر میکنه.از اون طرف لی مین هو میرسه
قصر و میر ه توی اتاق گااول ومی بینه اون خوابه و تقریبا حالش خوبه که
یکدفعه ای جینهو میاد پیشش و بهش میگه قرص خورده بود!یکی از خدمتکارا که
رفته بود اتاقشو مرتب کنه دید که گااول بیهوشه و سریع به من خبر داد منم به
شما گفتم و دکتر اوردم قصر و دکتر گفتش حالش الان بهتر شده و اگر یکم
دیرتر خبردار میشدیم اون میمردکه جینهو به گااول نگاه میکنه و بهش میگه
دختره ی ابله و میره توی اتاق خودش و عکس های خودش با گااول رو نگاه میکنه و بهدش اون ها رو میندازه توی سطل اشغال و اتیششون میزنه.